English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 251 (665 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
service U تعمیر کردن
serviced U تعمیر کردن
repair U تعمیر کردن
repaired U تعمیر کردن
patch U تعمیر کردن
patches U تعمیر کردن
mend U تعمیر کردن
mended U تعمیر کردن
mends U تعمیر کردن
refit U تعمیر کردن
refits U تعمیر کردن
refitted U تعمیر کردن
refitting U تعمیر کردن
restore U تعمیر کردن
restored U تعمیر کردن
restores U تعمیر کردن
restoring U تعمیر کردن
rehash U تعمیر کردن
rehashed U تعمیر کردن
rehashes U تعمیر کردن
fix U تعمیر کردن
fixes U تعمیر کردن
refashion U تعمیر کردن
to patch up U تعمیر کردن
patch up <idiom> U تعمیر کردن
darn [conservate] U تعمیر کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
repair U درست کردن جبران کردن تعمیر
repaired U درست کردن جبران کردن تعمیر
preventative U بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
deadline U منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
deadlines U منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
overhaul U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhaul U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauled U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauling U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauls U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauls U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
remodel U عوض کردن تعمیر کردن
remodeled U عوض کردن تعمیر کردن
remodeling U عوض کردن تعمیر کردن
remodelled U عوض کردن تعمیر کردن
remodelling U عوض کردن تعمیر کردن
remodels U عوض کردن تعمیر کردن
preventive U بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
graving dock U اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
vamp U وصله تعمیر کردن
to mend a puncture U لاستیک پنچر شده را تعمیر کردن
to repair a flat tire U لاستیک پنچر شده را تعمیر کردن
to repair the roof U بام [خانه] را تعمیر کردن
Other Matches
utilities'man U متخصص تعمیر دستگاههای حرارتی و برقی تعمیر کارتاسیسات
disrepair U احتیاج به تعمیر نیازمند تعمیر
dock receipt U قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
instauration U تعمیر
renovation U تعمیر
service U تعمیر
maintenance U تعمیر
upkeep U تعمیر
repair U تعمیر
serviced U تعمیر
repaired U تعمیر
repairing U تعمیر
face lifting U تعمیر
repairs U تعمیر
spot repair U تعمیر در جا
mending U تعمیر
remaking U تعمیر
gunner's mate U تعمیر کارتوپ
field service U تعمیر در محل
maintenance U نگهداری و تعمیر
serviceability U قابلیت تعمیر
servicemen U تعمیر کار
serviceability U تعمیر پذیری
to do up U تعمیر رکدن
spot repair U تعمیر در محل
reparation U تعمیر عوض
retread process U تعمیر مجدد
over haul U تعمیر اساسی
in disrepair U محتاج تعمیر
aircraft repair U تعمیر هواپیما
base repair U تعمیر اساسی
maintenance U تعمیر و نگهداری
darner U تعمیر کننده
under repair U در دست تعمیر
reconditioning U تعمیر مجدد
serviceman U تعمیر کار
repair time U مدت تعمیر
emergency repair U تعمیر اضطراری
repair kit U جعبه تعمیر
under repairing U دردست تعمیر
in bad repair U نیازمند تعمیر
under repair U تحت تعمیر
out of repair U نیازمند تعمیر
repair kit U دست ابزاروسایل تعمیر
pattern generator U مولد تعمیر کار
repair pit U چاهک تعمیر اتومبیل
rebuilds U نوسازی تعمیر مجدد
upkeep U هزینه نگهداری و تعمیر
docked U حوضچه تعمیر ناو
dry docks U محل تعمیر کشتی
maintenance routine U روال تعمیر و نگهداری
communication technician U تعمیر کارفنی مخابرات
dock U حوضچه تعمیر ناو
rebuild U نوسازی تعمیر مجدد
dry dock U محل تعمیر کشتی
steam fitter U تعمیر کارلوله بخار
docks U حوضچه تعمیر ناو
maintenance work U کار تعمیر و نگهداری
mean repair time U زمان میانگین تعمیر
docking report U گزارش تعمیر ناو
plate layer U متصدی تعمیر خط اهن
mean time to repair U زمان میانگین تعمیر
dry docks U استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
terminals U خرابی که قابل تعمیر نیست
terminal U خرابی که قابل تعمیر نیست
mending U گردآوری شده برای تعمیر
customer U نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
customers U نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
deffered maintenance U تعمیر ونگهداری غیر معمولی
serviced U بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
fit call U رده یکم تعمیر و نگهداری
service U بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
motor tool U ابزار و وسایل تعمیر اتومبیل
remote servicing U تعمیر و نگهداری از راه دور
awaiting aircraft availability U زمان انتظار درخط تعمیر
maintenance programmer U برنامه نویس تعمیر ونگهداری
dry dock U استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
floating dock U حوضچه شناور تعمیر کشتی
maintenance shop U کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
remote maintenance U تعمیر و نگهداری از راه دور
awaiting aircraft availability U زمان تحت تعمیر بودن هواپیما
green run U اولین گردش موتور نو یا تازه تعمیر
bodywork U ساختن یا تعمیر اتاق و بدنهی اتومبیل
Can you repair my car? آیا میتوانید اتومبیلم را تعمیر کنید؟
relaying U برداشتن و دوباره جاگذاری سنگفرشهابرای تعمیر
unserviceable U غیرقابل تعمیر غیر قابل توزیع
accumulation time U زمان تحت تعمیر بودن وسیله
service time window U [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
maintenance window U [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
Can you get it repaired? U آیا ممکن است آن را بدهید تعمیر کنند؟
problem U یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
mean U متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
dock trials U ازمایشهای بعد از تعمیر ناو ازمایش قبل از دریانوردی
meanest U متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
meaner U متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
problems U یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
Can you mend this puncture? U آیا میتوانید این پنچری تایر را تعمیر کنید؟
steeplejacks U بنا یا تعمیر کار برج و مناره و دود کش بخاری
steeplejack U بنا یا تعمیر کار برج و مناره و دود کش بخاری
shipyard U کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
shipyards U کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
custodian U فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
custodians U فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
air man U کشی که کارش بنحوی باپرواز تعمیر یا راه اندازی هواپیما مربوط میشود
Short of replacing the engine, I have tried everything to fix the car. U به غیر از تعویض موتور برای تعمیر ماشین من همه کاری را تلاش کردم .
maintenance U قرارداد با شرکت تعمیری که بررسیهای مرتب و تعمیر با قیمت مخصوص در صورت خرابی دارد
heaps U مدت زمان که نور نوار یا ویدیو پیش از سرویس شدن تا تعمیر میتواند کار کند
heaping U مدت زمان که نور نوار یا ویدیو پیش از سرویس شدن تا تعمیر میتواند کار کند
heap U مدت زمان که نور نوار یا ویدیو پیش از سرویس شدن تا تعمیر میتواند کار کند
toolbox U جعبه حاوی قط عات لازم برای تعمیر , نگهداری و نصب قط عات
murage U مالیاتی که بابت دیوار کشی شهری یا تعمیر دیوار ان بگیرند
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
gas fitter U فیتر یا مکانیکی که لولههای گاز و لوازم گاز منازل رانصب و تعمیر میکند
docking plan U نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
service area U منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
splicing U تعمیر سیم بست زدن طناب یا سیم
spliced U تعمیر سیم بست زدن طناب یا سیم
splice U تعمیر سیم بست زدن طناب یا سیم
splices U تعمیر سیم بست زدن طناب یا سیم
repairable U اصلاح پذیر تعمیر پذیر
reparable U اصلاح پذیر تعمیر پذیر
maintenance U تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
modification kit U جعبه تعمیر یا اصلاح وسیله جعبه وسایل مربوط به اصلاح مدل
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
infringe U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
withstands U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
correct U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
infringed U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringes U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
preach U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
infringing U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
sterilised U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
woo U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
woos U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
exploits U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
withstood U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
exploiting U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
withstanding U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilizes U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilize U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
checks U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
crosses U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilized U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crossest U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
support U حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
withstand U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilises U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
checked U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com